نتایج جستجو برای عبارت :

دقیقا همون مشکل سابق با پیشینه 6 ساله.

خب این پست میزارم هرکی به کارش اومد ۵ صلوات بفرسته.
دوستانی که با ویرایشگر متن بلاگ بیان مشکل دارن و میخوان همون قبلی باشه که راحت اهنگ بزارن و راحت تر متنشو تصحیح کنن فقط کافیه به بخش تنظیمات >تنطیمات مرکز مدیریت > ویرایشگر پیش فرض تیک بزنید و در اخر گزینه ذخیره سبز بزنید.‌حالا مثل سابق راحت کارتون انجام بدین :) 
اینروزا بیشتر از کرونا نگران اعتماد از دست رفته، انسانیت از بین رفته و همدلی بر باد رفته‌ی بین آدما هستم.
چه راحت ازشون میگذریم و زیر پا لهشون میکنیم
دیر یا زود این مشکل میخواد حل بشه ولی دیگه چطوری مثل سابق میخواییم بهم اعتماد کنیم و دوباره همون آدمای سابق باشیم و کنار هم زندگی کنیم؟
چطوری دوباره سرمون رو بالا بگیریم و به ایرانی بودن و فرهنگ و اصالتمون ببالیم؟
ماسکها رو برداریم تا چهره واقعیمون دیده بشه.
بیایید با هم مهربونتر باشیم.
یه ضرب
این روزها برای منعجیب خبرهای تلخ و شیرین بهم گره خوردهعجیب حال خوب و بدش در چرخشه... میتونه همون وقت که اشک راه پیدا میکنه( برای منی که گریه نمیکنم)، همون حوالی جوری حالم خوب شه که خیلی وقت بوده تجربش نکردم...این روزها عحیب داره بزرگ میکنه هممونو..کاش واقعا اخرش دیگه ادم سابق نباشیم
مشکلات واقعی و غیر واقعی دارن خودشون رو نشون میدن و من این دفعه ریسک نمیکنم و میخوام برم پیش دکتر دیوونه ها. بس بود اون همه سال های سگ. این دفعه نمیخوام سگی شه. در نظر دارم حداقلش بدونم که میدونم یه مشکلی هست. نه اینکه بپذیرم مثل قبل که خوب من زندگیم گنده، خودم گندم، همیشه هم همین بوده و خواهد بود.
حالا نمیدونم اگه بگم میخوام برم پیش دکتر دیوونه ها، بهم میگن وای واسه چی؟
عادت کردن بیان بریزن سر من غصه ها و درداشونو چون قشنگ میبینم که خودخواهن. که
جالب نیست که تو این سن هنوز هربار میام خونه، همون بغض‌های دوران کودکی رو تجربه می‌کنم؟ هنوز هم حس تبعیض، دوست نداشتنی‌بودن و فهمیده‌نشدن هر لحظه و هر ثانیه همراهم هست. منتها اون روزها گریه و قهر فشارم رو کم می‌کرد، این روزها ناچارم عاقل و بالغ باشم. چون نه من کودک اون روزها هستم و نه پدر و مادرم آدم‌های جوون سابق. بغض گلوم رو فشار می‌ده و دوست دارم سرشون داد بکشم: “ریدم تو این خانواده. آخه چرا دو تا احمق مثل شما دختردار شدین؟” ولی باید شا
وقتی به دنیا اومدم توی بیمارستان زردی داشتم و خونم عوض شد و تا سال ها عوارض مثل جوش های عفونی ... همون موقع تولد شکل جمجمه ای سرم بود که توی شش ماهگی عمل کرده ام و هنوز جایی عمل جراحی روی سرم هست و بهمین خاطر سر درد دارم زیاد ... توی همون ماه اول مشخص شد که عفونتی توی سر غضروف لگن های هر دو تا پام هست با درمان یکی ش خوب شد اما اون یکی نه خوب نشد ...  از سال 84 تا 89 هفت بار عمل کرده ام روی پای چپم اما بهتر نشد بلکه بدتر هم شد و زانوی چپ م ایراد پیدا کرد !!!! و
بالاخره موفق شدم در یک روز بارونی آش بخورم
دیشب رفتم خونمون و به مامان سفارش آش دادم خیلی بهم چسبید یادم رفته بود وقتی میای خونه و مامان غذای مورد علاقه تو رو میپزه چه حسی داره دلم تنگ شده برای خودم تو خونه ی پدری این از بدترین نوع دلتنگیاست اخه برطرف نمیشه چون تو دیگه اون ادم سابق نیستی
ظاهر قضیه اینه که از خونه و اتاقی که کلی باهاش خاطره داری میری و یه زندگی شاد میسازی ولی باطنش.....امان از باطنش
باطن قضیه اینه که تو دیگه دختر کوچولوی مامان وب
زندگی از جایی تغییر میکنه که تو تغییر کنی، ولی باید بدونی ریشه این تغییر کجاست. تا وقتی ریشه رو اشتباه انتخاب کنی، هرچقدرم تلاش کنی، یا توهم تلاش داشته باشی اوضاع به همون منوال سابق میمونه. اگه بارها و بارها یه راه رو رفتی و نتیجه نگرفتی، بهتره راهتو تغییر بده.
نمیدونم تا حالا تو زندگی این اتفاق برات افتاده که حس کنی که یهویی یچی بهت الهام شده یا نه. ولی به من الهام شده. بارها چیزایی بهم الهام شده که حس کردم منبعش این دنیا نبوده. دقیقا وقتایی ک
 
مشکل از فهم نیست...
مشکل از اونجایی آب میخوره که نمیتونی مطابق فهمت عمل کنی
چون نفست گیره، دلش میخواد این کارو بکنه، پس صدای عقل و وجدان رو خفه میکنه و ادامه میده
بعدش...
بعدش گیر میفته بین همون عقل و فهم و نفس!!
زیبا نیست؟!
 
 
کالبدم بدنم جسمم همون هست که سابق بود. ولی روحم ریزش کرده...
انگار یکی دست و پا داره اما لمس شده  و فلج هست.
یه بخشی از من نیست. احساس پیچکی رو دارم که دیوارش ریخته.
حواسم هست باید به خودم مسلط باشم و از خودم مراقبت کنم اما فرصت دلسوزی و آه و ناله به خودم ندم. 
به قول امیر وضعیت سفید : ( که چقدر شبیه بود احوالاتش به احوالات من) قوی باش مرد! 
من براساس سن بلوغ پسران و دختران و همچنین سن یائسگی در زنان و کمی محاسبه به فرمول زیر برای سنی که طبیعت برای ازدواج مردان و زنان مناسب میدونه رسیدم:
 
سن پسر=1.1*(سن دختر)+4
میخواستم ریز محاسباتم رو اینجا بنویسم که دیدم شاید حوصله خواننده سر بره و فقط فرمول نهایی رو نوشتم.
براساس این فرمول طبیعت برای یک دختر:
18 ساله پسر حدودا 23.8 ساله رو مناسب میدونه
20 ساله پسر حدودا 26 ساله رو مناسب میدونه
25 ساله پسر حدودا 31.5 ساله رو مناسب میدونه
30 ساله پسر حدودا 37
مروارید، درست ده سال پیش خودمه. همون قدر ظریف و شکننده، همون قدر صبور و با اراده، همون قدر محجوب و حرف گوش کن، همون قدر رویا پرداز و عاشق زندگی و اگه پای غرورم نذارید، که واقعا ندارم، همون قدر باهوش و با استعداد. درست زیر همون فشار و محدودیت هایی که قرار بود سقف آرزوهام رو کوتاه تر کنه. شاید به نظر مضحک بیاد اما حس میکنم سرنوشت، مروارید رو سر راه من قرار داده تا بگه: خب! فکر کن زمان ده سال به عقب برگشته حالا چه کار می کنی؟
با خودم فکر می کنم چند تا
وَ پایان جِدال من با خود .. به وقت ۳:۴۵ بامداد
اگر دوباره به سرم زد این افکار یادم بیاد که راه زیاده اما رسیدن ادامه ی همینه ، ممکنه اون راه زیبا باشه که هست ، بی نظیر هم هست اما فرق چندانی نداره .. این راه عقلانی تره خُب .. اینجوری شش ساله .. اما دقیق و دست پر ، اونجوری یه عالمه سختی و هزینه و نرسیدن .. شاید هم رسیدن اما من به سریع تر شدن فکر میکنم که این راه درست تره .. می‌دونی دیگه بهت گفتم همون که درست ترینه باشه برام که هَست که میشه ..
همون جمله ی جان
فر قنادی بعد از مدتی ممکن است دچار مشکل شده و مثل سابق کارایی و کیفیت لازم را نداشته باشد. در این مطلب بر آن هستیم تا از ۳ مشکل رایج در فر قنادی صحبت کرده و برای هر کدام راه حل ارائه کنیم. با ما همراه باشید. همچنین می توانید برای خواندن مطلب در فر قنادی چه غذاهایی را نپزیم، به سایت مراجعه نمایید.
فر قنادی و مشکلات قابل حل!
فر دستگاه ساده و راحتی برای طبخ و پخت غذا می باشد. اما ممکن است مانند همه ی دستگاه ها پس از مدتی، بخش هایی از آن دچار مشکل شده و
تو بودی داشتم کم کم عارف میشدم . تو نیستی دیگه کسی نیست برام آهنگهای عارفانه و سنتی بفرسته دوباره شدم همون خانم قری سابق . برای خودم آهنگ قری میذارم میرقصم . 
اینم حال میده حداقلش اینه که با خودم خوشم احساس آویزون بودن و مزاحم خوشی دیگری بودن بهم دست نمیده . 
دیروز، اولین روزه را گرفتم و خدا را شکر با اینکه سرکار شلوغ بودم ولی سرپا بودم
ولی امان از نزدیک های اذان.. یه دفعه یادم افتاد به دعاهای هر ساله ام که هر ساله همون هستن و دلم گرفت. کمرم شکست از درد و بغض های دلم. دعایی که سه ساله برای خودم مدام از دلم میگذره و هنوز هیچی به هیچی . حتی هر روز ازش دورتر و دورتر شدم
دلم شکست و با اینکه هوا خیلی سرد بود اذان را توی حیاط گوش کردم و دلتنگی حتی الانم اذیتم میکنه و‌ مجبور شدم این پست را بنویسم
خدا من سلامتی
ماهی جان عزیزم ، آیا خطت هنوز همون قبلیه؟ با کمال میل اطلاع میدم ....دوستانی که وبلاگ ماهی ، گاهنگار رو میخونید و جویای احوالش هستید ماهی این پیام برام گذاشته :" ادرس سابق وبم رو یکی برداشته و داره ازش سواستفاده میکنه. اگه خواننده مشترکی داریم و بهشون دسترسی داری، ممنون میشم اطلاع بدی بهشون.من فعلا هیچ وبلاگی ندارم. "
وقتى مرا از پیله ى تنهایى ام بیرون آوردى و من پروانه شدن را باور کردم فکر نمى کردم برگشتن به پیله آنقدر سخت باشد، اما چاره اى نیست بال هایم را آتش مى زنم و به پیله بازمى گردم، آدم سابق مى شوم، به تک تک اشک هایم قسم مى خورم که دیگر پروانه شدن را باور نکنم ...
این تجربه برای من حدود ١٧ سالی طول کشید تا متوجه بشم "مشکل من،فقط مشکل منه" و نباید توقع درک و شعور از ادمای دور و برم داشته باشم. اما حالا به شما میگم: مشکل شما مشکل شماست و 99 درصد ادما اهمیتی نمیدن، و اون ١٪؜ هم خوشحال هستن که اون مشکل رو داری :)
 
 
+ این مردم بعد از مراسم ترحیمت تنها فکرشون اینه ناهاری که میدن جوجه اس یا کوبیده:)
در اینکه من فقط تا 18 سالگیم زندگی کردم شکی ندارم.19 و 20 و 21 و 22 و 23 رو پای زیست مزخرف سوزوندم و به شدت بابت این 5 سال از خودم شرمنده ام! 
اصلا حساب کتاب عمرم از دستم در رفته، شناسنامه میگه من 23 سالمه و ظاهرم هنوز یه دختر 18 ساله ست روحیه ام  متغیره وقتی حرف زیست و رشته تجربی میشه انقدر داغون و شکسته و بی رمقه که آدم فکر میکنه همسن جنتی هستش ولی وقتی حرف ریاضی فیزیک میشه همون دختر 17 ساله ست که جنگید برای اول شدن توی رشته اش و اول رشته اش که سهله اول مدر
در اینکه من فقط تا 18 سالگیم زندگی کردم شکی ندارم.19 و 20 و 21 و 22 و 23 رو پای زیست مزخرف سوزوندم و به شدت بابت این 5 سال از خودم شرمنده ام! 
اصلا حساب کتاب عمرم از دستم در رفته، شناسنامه میگه من 23 سالمه و ظاهرم هنوز یه دختر 18 ساله ست روحیه ام  متغیره وقتی حرف زیست و رشته تجربی میشه انقدر داغون و شکسته و بی رمقه که آدم فکر میکنه همسن جنتی هستش ولی وقتی حرف ریاضی فیزیک میشه همون دختر 17 ساله ست که جنگید برای اول شدن توی رشته اش و اول رشته اش که سهله اول مدر
برای دووم آوردن تا نیمه شب به چُرت ظهرم احتیاج دارم...دو ماه میشه که قرصهام رو نخوردم و دلیلش این بوده که داروخانه بدون نسخه داروی روانپزشکی نمیده و خودمم هنوز نظام پزشکی ندارم و وقت سر زدن به پزشکمم همینطور...
دوماه بدون قرص با آرامش خوابیدم و باز انگار برگشتم به سیر سابق...شب خوابم نمیبره و ظهر هم به همون روال...تو این داغی هوا رفتن برق هم شده قوز بالا قوز...
من تسلیمم...قرصهام رو بهم برگردونین!
در جامعه امروزی، به اصطلاح تجدد یافته، ازدواج کودکان امری تلقی میشود بسیار قبیح، اما در جامعه ای شبه مدرن مانند ایران، بسیاری ریشه این مسئله را درک نمی کنند. در عهد مدرن، ازدواج یعنی آزار! از همین جاست که عبارت ((کودک آزاری)) پدید می آید.
اما باید با مسئله جدی رو به رو شد، واقیعت چیست؟ سوال را از کودکان بپرسیم. دخترانی که در ۱۳ ساله به پسر های ۱۷ و ۱۸ ساله رفته اند و حتی بیشتر، دخترانی در همین روستاها و مناطق دورافتاده، که از زندگی خودشان راضی ا
بهش قول داده بودم که تنهاش نذارم. پای قولمم هستم و خواهم بود. هر چقدرم بگه دیگه اون آدم سابق نیست و داره سعی می‌کنه منو از زندگیش حذف کنه و برام آرزوی موفقیت تو آینده‌ای بدون خودش رو بکنه. می‌دونم یه مرگش هست. همهٔ این حرفایی که می‌زنه اداس. سه هفته‌س کمتر از انگشتای دست باهام حرف زده. می‌گه دوستی ما حداکثر یه ساله. کسی که قرار بود باهم پول جمع کنیم از این جهنم فرار کنیم واسم آرزوی موفقیت می‌کنه. کسی که کیک تولد شونزده سالگیمو خرید. همونی که
call me by your name رو دیدم. چه حالی ازم گرفته شد. جدا از موضوع اصلی، فضاش منو دیوانه کرد. گرما. سرسبزی. شنا توی رودخونه. چهره‌ی اُلیُو شبیه مجسمه‌های یوناییه. برای خودم جالب بود که این بار شخصیت "تاپ" مورد علاقه‌م نبود. هردو چهره برا نقششون عالی انتخاب شده‌ن. بازیگر اُلیوِر به نظر واقعا از همون دهه‌ - 80 میلادی - فرار کرده و اومده! همون‌قدر خوش‌حال. همون‌قدر بی‌تفاوت. همون‌قدر نچسب [اوپس..]. خلاصه که قشنگ بود.
مسئله بعدی من اینایی هستن که هم فیسبوک دارن هم اسنپ چت هم اینستاگرم
طرف میبینی یه چیزی رو استوری میکنه توی اینستاگرم
بعم همون پست میذاره دوباره
بعد همونو دوباره فیسبوک میگذاره
بعد همونو میذاره توی واتس اپ توی استاتوس
ازین بیمارها فقط ایران نیست
همه همکارای سابق من توی ازمایشگاه اینجوری بودن.
در کمال تعجب
دختره میبینی کل جاده شهر ما تا تورنتو رو فیلم گرفته استاتوس میذاره
من اینقدر سفر کردم اینقدر شهرهای مختلف رفتم، کارای مختلف انجام دادم،
دیشب با مستر رفتیم دور دور ... بستنی خوردم و شیشه روهم کشیده بودم پایین !! نتیجشم شد سرما خوردگی ! :( مگه زمستونه ؟! :(  
از اونجایی که خونه ی ما با خونه ی عموم اینا (متاسفانه) دیوار به دیواره !!! الان به قدری تو حیاط سر و صدا راه انداختن با مهموناشون که صداشون تو اتاق منه ! بااینکه درو پنجره هم بسته س ! صدای گودوخ هاشون اعصابمو ریخت بهم ! تو دلم هرچی فحشه بهشون دادم ! :/ همون بهتر من تو آپارتمان هیچ وقت زندگی نکردم خداشاهده ............... دیگه بقیه ش رو نمیگم! ا
◀تصویری که میبینید مربوط به عقد دختر ۹ ساله با پسر ۲۲ ساله هست.طبق گفته پدر و مادر دختر قرار هست این ها شش سال دیگر با هم اردواج کنند. این دو ساکن منطقه بهمئی استان کهگلویه و بویر احمد هستند. دادستانی قوه قضایه به این پرونده رجوع کرده و در دست بررسی هست.از نظر من این نوع ازدواج ها و عقدها در این سن کم بخصوص برای دختر ۹ ساله مناسب نیست.
سلام
دوستان مشکل من آلرژی فصلی هستش
حدود 5 ساله که دچار آلرژی شدم (23 سالمه)، یادمه یه روز بهاری طوفان شد و گرد و خاک وحشتناکی به پا شد و من و چند نفری که همراهم بودن همه دچار تنگی نفس و سرفه شدید شدیم، اما از اون روز به بعد من فصول بهار دچار آلرژی بصورت آبریزش شدید بینی و خارش گلو و عطسه میشم و از اواخر فروردین تا اواسط تابستان به طرز وحشتناکی درگیر این مشکل هستم. متاسفانه داروی آنتی هیستامین تقریبا هیچ تاثیر مثبتی روی من نداره و فقط با آمپول دگ
من هم مثل هر آدم دیگه ای به زندگی ادامه میدم ...
آنا گاوالدا یه جمله ای داشت تو کتابش "هیچ چیز از زندگی قوی تر نیست"...
دیشب کشیک بودم و سه تا مرگ داشتیم...
یه نوزاد...
یه پسر ۱۴ ساله فلج مغزی...
یه پیرمرد ۷۰ ساله... 
سر احیای آخر، همون پیرمرد، از بوی وحشتناکی که از مرحوم متساعد میشد عق میزدم ولی هم چنان ماساژ میدادم که یکی از خدمه رفت برام ماسک آورد و برام خودش بست... 
با یکی از پسرها کشیک بودم ، من اورژانس رو میچرخوندم و اون بخش ها رو ...
حالا اون وسط مریض
1. حق مالی بر دو قسم است: 1. عینی 2. دینی 2. حقوق عینی عبارتند از: 1.حق مالکیت 2.حق انتفاع 3.حق ارتفاق 4. حق شفعه 5.حق تحجیر 6.حق عینی تبعی 3. مالکیت کاملترین حق عینی می باشد. 4. حق انتفاع با مالکیت منفعت متفاوت است. 5. حق ارتفاق فقط در اموال غیرمنقول ذاتی جاری است. 6. حق شفعه مربوط به مال غیرمنقول می باشد. 7. اثر تحجیر حق تحجیر می باشد. حق تحجیر یعنی اولویت در احیا زمین و تحجیر یعنی هر کاری که شروع به احیا محسوب شود. 8. حق عینی تبعی، یک حق عینی است که به تبع یک
رامون کالدرون (مدیر سابق رئال) :وقتی فرگوسن فهمید که رونالدو می خواهد به رئال برود با شرایطی مشابه او را به بارسلونا پیشنهاد داد
به رونالدو گفت که میتواند برود اما فقط به شرطی که به بارسا برود ، با این وجود رونالدو تعهد و تعصبش به رئال را نشان داد و به همین خاطر به برنابئو آمد
 
«دلم می‌خواست برگردم تهران. نه اینکه اصفهان رو دوست نداشته باشم، اما اصفهان آزارم می‌داد. من کاری به تهران نداشتم، نه دوستش داشتم، نه کاری به کارش، اونم به من همین‌طور. اما اصفهان نه، به من کار داشت، منم به اون. هر جا که پا می‌ذاشتم، چیزی بود که آزارم می‌داد. چه چیزی که به همون صورتی که از بچگی دیده بودم هنوز مونده بود، چه چیزی که از اون صورت دراومده بود و یه چیز دیگه‌ای شده بود. و همه‌ی چیزایی که توی اصفهان بود یکی از این دوتا چیز بود. خیا
 
 
 
دیدار با دختر 37 ساله .....
 
امشب با تعدادی از دوستان خیر، دیداری با دختر 37 ساله ای داشتیم که مشکل بسیار شدید جسمی دارد و همراه با مادرش در خانه ای بسیار  ابتدایی زندگی می کندکلمات نمی توانند نشان دهنده حالت روحی دوستان عزیزم در دیدار با این همشهری معلول باشند.کاش می شد احساس دوستان عزیزم را که به شدت منقلب شده بودند را بیان کنم. والسلام
انسان خودمحور، لذتش را رها نمی‌کند.
خانمی میانسال به همراه دختر بچه‌ای کلاس سوم به کلینیک مراجعه کرده بودند. بدون وقت قبلی یکی دو ساعت منتظر شدند تا بهشون وقت رسید. در شرح مشکل بیان کرد که من مادربزرگ کودک هستم و ۱۲ سال قبل پسرم با خانمی ازدواج کرد و از روز اول با هم مشکل داشتند که داشتند. ۲ سال گذشته رو از هم طلاق گرفتند و هر کدوم دوباره ازدواج کردند.
به خاطر مشکلات زیادی که داشتند، همه پیشنهاد کردیم که زودی بچه‌دار شوند، چون وجود بچه باعث ک
جمله‌ی "نباشی،نیستم"لزوما خبر از مرگ کسی در نبود شما را نمی‌دهد..این یعنی نباشی دیگر آن ادم سابق نیستماین که آدم سابق نیستم، یعنی دیگر مثل قبل زندگی نمی‌کنممثل قبل نمی‌خندماز خودم عکس نمی‌گیرمسینما نمی‌رومهیچ چیز سرذوق نمیاوردماهنگ مورد علاقه.....غذای مورد علاقه.... لباس مورد علاقه...هیچ علاقه ایی وجود نداردنه سردی بستنی توی چله تابستان رو حس میکنمو نه گرمای هات چاکلت توی برف زمستانهیچ حسی وجود نداردتوی آینه به خودم لبخند نمی‌زنمشب‌ها
یکی از دغدغه‌ها و سؤالات پرتکرار طلاب عزیز در پایه هفت این است که بعضی می‌گویند دروس سابق اعم از ادبیان، منطق، فقه و اصول را ضعیف خوانده‌اند و چگونه می‌توانند جبران کنند، بعضی هم می‌گویند دروس سابق را خوب خوانده‌اند اما از حافظه‌شان رفته است. به طور کلی راه اصلی برای جبران نقائص گذشته این نیست که دوباره آن کتاب را درس بگیرید و مباحثه کنید بلکه
ادامه مطلب
در اکتبر سال جاری میلادی، شورای همکاری کشورهای تُرک، که به منظور هماهنگی ادغام سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آنها ایجاد شده، ده ساله شد. در این مدت، شورای تُرک زبان موفق شده موفقیت‌های چشمگیری کسب کند، و ترکیه نفوذ خود را در کشورهای تُرک زبان که در قلمرو اتحاد جماهیر شوروی سابق بودند، افزایش داده است.
ادامه مطلب
یار نبودیمن فقط به حرف ها و خواسته های سال پیشت عمل کردم و برگشتمجز این بود؟من فهمیدم که باید یار باشمو برای یار بودن چکار کنمتو یار بودی؟حتیاجازه ندادی یه مدت فکر کنم، از دوریم ناراحتیو خدا میبینهو خدا مقدر میکنهو خدا حواسش هستهمون خدایی که تو هم بهش پناه میبریهمون خدایی که وقتی بخوای با یه نفر دیگه ازدواج کنی، ازش کمک میگیریهمون خدامیبینه . . .و من در همه حال سعی میکنمشاکر خدا باشم ...
عزیزم!
تنهایی خیلی بد نیست، ولی خیلی خوب هم نیست! گاهی اوقات آدم دلش می‌گیره و کسی نیست که محرم رازش باشه. سعید می‌گه "مظاهر! تو تا الان که 27 ساله‌ای، با هیچ دختری دوست نبودی و دستش رو نگرفتی. مطمئن باش 37 ساله هم بشی، باز وضع بر همین مِنوال هستش!"
بیا! بیا تا یه عکس از دست‌های به هم گره خورده‌مون بگیرم، برای سعید بفرستم و بگم "این همون عزیزیه که منتظرش بودم. دست‌هام رو برای عزیزم نگه داشته بودم."
مظاهر.نوشت: عزیزم! من این‌ها رو برای تو می‌نویسم.
با سلام به همگی
پسری ٣١ ساله هستم، با یه دختر خانوم ٢٠ ساله به قصد ازدواج با هم آشنا شدیم، درسته ایشون ٢٠ ساله هستن ولی اندازه یه آدم ٢٧ ٢٨ ساله سطح درک دارن و طرز حرف زدنش هم این رو نشون میده. اخلاق مون خیلی شبیه همه و هم دیگه رو درک میکنیم، حالا دو تا مشکل این وسط هست که از دوستان درخواست کمک دارم؛
اول اینکه ایشون یه رابطه ی عشقی ۴ ساله داشتن که ٨ ماه پیش تموم شده و اذعان میکنه که کاملا فراموشش کرده بدلیل خیانتی که از طرفش دیده.
دوم اینکه ایشون
این گوشه از سالن مطالعه که من میشینم، ظاهرا کارهایی جز مطالعه هم درش انجام میشه!!
مثلا چن شب پیش دوستان برای آماده شدن جلسه دفاع اومدن و دوست عزیز مدافع خودشون رو پیراستن. تو همون گوشه.
یکی میاد و فقط با گوشیش ور میره...تو همون گوشه.
اصلا یکی میاد و میگیره اینجا میخوابه ...اونم تو همون گوشه.
.
.
.
الان تو همون گوشه  دو نفر چنان دارن با هم حرف میزنن که احساس میکنی اینا از تو شکم مادر همدیگر رو میشناختن...چ چیز عجیبیه این دوستای خوابگاهی ...عجیب ترش اونج
خودمو جمع‌و جور کنم و دوباره بشم همون ادم سابق؟
بکشم بالا خودمو از این سیاهی‌ها و محو بشم تو روشنایی..
حالا می‌فهمم تنهایی و تاریکی درد نیست. وابستگیه!
ادمو تو خودش غرق میکنه،محدود میکنه و دست‌وپاشو می‌بنده!
و بد ماجرا اینجاست که ما عاشق این محدودیت می‌شیم.
گیر میکنیم تو تله و دست‌وپا می‌زنیم . اونقدر که میشه کار هر روزمون.
دست و پا زدن و سر کردن با تنهایی و تیک‌تاک عقربه‌های ساعت.
به خودمون که میایم می‌بینیم ماه هاست اینجاییم! 
کی قراره
من اصلا و ابدا هیچ کانادایی رو ندیدم که سوالای فضولی بپرسن
کنجکاو میشن
میپرسن چند سالته
یا دینت چیه
یا نژادت چیه دقیقا
یا چرا موهات مثل ایرانیا فر فر و مجعد نیست
یا چرا قرمزی همیشه
البته اینو به شوخی میپرسن
یا مثلا چند تا خواهر برادر اری
یا شهر مادریت شبیه کدوم شهر کاناداس
یا هرچی مثل اون
ولی فضول نیستن
نمیان بگن خب کی میری امریکا؟ چطوری میری؟ چرا هنوز نرفتی؟ معدلت چند شد؟ مقاله ت چند تا سایتیشن داره؟ خواهرت عروسی کرد تو چرا هنوز مجردی؟ جزئی
یه‌جوری دیر به دیر میام که وقتی کلیک می‌کنم گرد و غبار بلند میشه...
چقدر گم شدم توی زندگی... چقدر تصورم از چنین، دور بود ولی به سرم اومد.
می‌خوام از خودم یه برنده قلمداد کنم ولی نمی‌دونم چرا نمی‌تونم یا اینکه چرا مصادیق برنده‌شدنم رو فراموش کردم.
خیلی گنگ می‌نویسم و خودم می‌دونم.
من همون نوزادم...
همون نوزاد!
- به چی فکر میکنی؟.. خیلی ساکتی!.. نمیخوای چیزی بگی؟
10 دقیقه بود دستمو زده بودم زیر چونم و به یه جا خیره شده بودم و فکر میکردم.  درست همون کافه ی قبلی. پشت همون میز.. کنار همون پنجره قشنگ.
اونم اندازه 10 دقیقه به سکوتم گوش کرد!
- یعنی تو نمیدونی به چی فکر میکنم؟
هیچی نگفت. سرش رو انداخت پایین و خندید.
ادامه مطلب
2424 - «اسدا... علم» وزیر دربار و از
نزدیکان «محمدرضا پهلوی» در خاطراتش می‌نویسد: "فرمودند روزنامه‌ها را
مواخذه کنم که چرا نام تختی قهرمان سابق کشتی را که در المپیک‌های سابق
مدال طلا برد، نوشته‌اند. گویا تختی در اواخر مصدقی شده بود ... ممکن نیست
شاه از خطایی دربگذرد، حتی بعد از مرگ کسی. البته از اینگونه خطاها ...
وگرنه از خطاهای دیگر می‌گذرد."منبع: خاطرات علم، جلد۲، ص۲۸۶
دانلود فایل اصلی
۲ اسفند ماه ۱۳۹۸ همونطور که تصمیم به راه اندازی وبلاگی برای نوشته هام گرفتم، تصادفی همزمان شد با انتخابات مجلس جمهوری اسلامی ایران! 
از سن هشت سالگی برام جوون های ۱۸ ساله جذاب بودن؛ تفاوتی نداشت کسی که تو خیابون میدیدم سی ساله باشه یا ۱۷ ساله! از نگاه کودکی اینجانب، هر آدمی که تو ظاهر موفق به نظر میرسید(البته با تشخیص در سه ثانیه ‌:-! ) آدمی ۱۸ ساله فرض میشد!!!
حدود ۶ ماه از ۱۸ سالگی اینجانب گذشت ولی...
ادامه مطلب
درست همون وقتی که فکر می‌کنی اوضاع از این بدتر نمیشه، یه اتفاق دیگه میفته و بهت ثابت میشه که اوضاع همیشه در حال بدتر شدنه و نباید سعی کنی آینده رو پیش بینی کنی‌. و درست همون لحظه ای که کم میاری، همون لحظه ای که میگی بسه، و همه چی رو رها می‌کنی، اونجا آغاز نابودی تو میشه ؛ بعدها هرچقدر حسرت بخوری که ای کاش تسلیم نمیشدم، بازم فایده ای نداره.
درست همون وقتی که فکر می‌کنی اوضاع از این بدتر نمیشه، یه اتفاق دیگه میفته و بهت ثابت میشه که اوضاع همیشه در حال بدتر شدنه و نباید سعی کنی آینده رو پیش بینی کنی‌. و درست همون لحظه ای که کم میاری، همون لحظه ای که میگی بسه، و همه چی رو رها می‌کنی، اونجا آغاز نابودی تو میشه ؛ بعدها هرچقدر حسرت بخوری که ای کاش تسلیم نمیشدم، بازم فایده ای نداره.
برای زنی تنها در سوگ فرزند مرده اش امشب که تورا در خاک سرد می نَهم زیست یکساله ام با تو دفن میشود و من در پارادوکسِ سوگِ دفن کردنِ زیستِ یکساله ی پر رنجم در خاک غلتیده ام.امشب مشت پر از خاکم را بر سری میریزم که با شال عراقیِ پیرزن های جنوب پوشانده ام و دست بر دهان کِل میکشم برای جوانی و ناکامی اش ‌‌‌...امشب بیست سالگی عزیزم، نهال یک ساله ی دهه ی سوم را خاک میکنم و برای مظلومیت و تباهی اش به سوگ مینشینم.اما صبر کنیدمن میخواهم نوزاد بیست یک ساله ا
اشتباهی که من میکنم اینه که فکر میکنم به اندازه‌ای که من به بقیه اهمیت میدم,بقیه هم همون اندازه به من اهمیت میدند,همون قدر که من به فکرشونم اونها هم به فکر من اند,همون میزان که من نگرانشونم,دلتنگشونم و ... در حالی که اینطور نیست,اصلا اینطور نیست.من برای بقیه هیچ اهمیتی ندارم.
 
 
 
این روزها چقدر این گفتار مختارثقفی ملموس شده و مصداق داره
 ریس قوه قضاییه فعلی دستور رسیدگی به فساد مسئولین رو داده . و این روزا چقدر خبر فساد اطرافیان لاری جانی رییس قوه قضاییه سابق به گوش میرسه !! 
حلقه فساد یکی یکی داره برملا میشه و به هسته مرکزیش میرسه !!
اگر هسته رییس قوه قضای سابق باشه در این مملکت چخبر بوده ... ؟؟؟
چه گندی به نمک زده شده !!!
مدل سابق به جرم دست داشتن در یک عملیات خرابکارانه به زندان محکوم شد.
به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، "مولو گریما، مدل سابق انگلیسی به اتهام مشارکت در یک عملیات خرابکارانه در انگلیس به ۱۰ سال زندان محکوم شد.گریما ۳۵ ساله علاوه بر کمک به برادر شوهر مجروحش پس از یک عملیات ناموفق بمب گذاری در غرب لندن شرایط پنهان شدن او را فراهم کرده بود.
"حسین عثمان"، برادر شوهر گریما در یک عملیات خرابکارانه قصد منفجر کرد
ماجرای عقد دختربچه ۹ ساله با جوان ۲۰ ساله/ عاقد: خانواده عروس و ...
https://www.yjc.ir › استان ها › استان‌ها۸ ساعت پیش - ‌در پی انتشار فیلمی در شبکه های اجتماعی از عقد دختربچه حدود ۹ ساله با یک جوان، مسئولان استان کهگیلویه و بویراحمد توضیحاتی ارائه دادند.ماجرای عقد دختربچه ۹ ساله با جوان ۳۰ ساله/ فرمانداربهمئی: ...
https://www.yjc.ir › استان ها › استان‌ها۸ ساعت پیش - ‌در پی بازنشر فیلمی در شبکه های اجتماعی از عقد دختربچه حدود ۹ ساله با یک جوان، فرماندار بهمئی
فیلم Groundhog Day یا روز موش‌خرما، داستان یه خبرنگاره که برای تهیه‌ی یه گزارش به یه شهر دورافتاده می‌ره که از همون اول ازش بیزاره.
سروته کار رو هم می‌آره و فرداش میخواد برگرده به شهرش که متوجه میشه صبح، دوباره توی دیروز بیدار شده. روز بعد و روز بعدش و روزهای دِگر هم! گیر افتاده توی روز اول. هر روز همون اتفاق‌ها. همون گزارش. همون حرف‌ها. اول فکر می‌کنه شوخیه. بعد شوکه میشه. بعد وحشت می‌کنه. بعد سوگواری می‌کنه. حتی خودش رو می‌کشه. اما هربار دوبار
مراسم تکریم و معارفه فرماندهان سابق و جدید انتظامی بخش آب پخش برگزار شد.
به گزارش سفیر جنوب؛صبح امروز مراسم تکریم و معارفه فرماندهان سابق و جدید انتظامی بخش آب پخش با حضور مسئولان نظامی و انتظامی شهرستان و مسئولان محلی بخش و شهر آب پخش برگزار شد.
ادامه مطلب
چند روز پیش کلافه بودم و داشتم سقفو می کاویدم که چرا من نمی تونم هیچ وقت یه اسم خوب پیدا کنم. شیشصد ساله دنبال یه اسمم که یه پیج بزنم که بهم انگیزه بده برای کارایی که دوستشون دارم
اما بالاخره پیداش کردم! دقیقا توی همون لحظه ها. البته یه اسم نیست یه جمله س! اما بهترین چیزی بود که می تونست باشه
امروز عکس پروفایلشو ساختم و اولین پستشم گذاشتم. فعلا دوست دارم کپشنام انگلیسی باشه. تا بعد
دوست دارم این روزها یه جا عکاسی هم برم. خیلی دلتنگم براش. البته ت
محال شوند... هانیه عابدینی،۱۶ ساله از شهرری قلب تنـگی درخت، تجهیزات هایش را همه جا ریخت تا به همه ثابت بطی ء بیرونی سبو باران است! نازنین حسن پور، ۱۷ ساله از تهران ملاقات به دیدنت با سایبان آمدم با کرجی برگشتم بهنام عبدالهی از تبریز افت تو سال هاست از چشمانم  محذوف ای؛ برقرار درون مرکز قلبم! نرگس دارینی ،۱۶ ساله از کرج تصویرگری: زینب علی سرلک،۱۶ساله از پاکدشت
جدا هیچکس اینجا اعتراضی به توهین هایی که بیان غیر مستقیم میکنه نداره؟ رسما از سال ۹۶ رها کردن و رفتن. همون اطلاع‌رسانی خشک و خالی به درد نخور رو هم نمیکنن. آمارگیرهاشون هم که همیشه مشکل داره، این بار دیگه به کلی از کار افتادن. چرا انقدر وقیحن و ما دستمون به هیچ جا بند نیست؟ کسی که برای بسته‌های آمارگیرش هزینه‌ای پرداخته باشه الان حقش محترم نیست واقعا؟ این چه وضعیتیه؟ 
سوالم در واقع اینه که الان فقط منم که با این حکایت‌های جدید بیان مشکل دا
سلام
دختری ۲۰ ساله هستم، یک ساله وارد دانشگاه شدم ظاهر متوسط دارم محجبه هستم و خیلی روی پوشش و شیک پوشی حساسم و به خودم میرسم از هر لحاظ ظاهری آدم‌ شوخ، مودب و خونگرمی هستم‌.
روابط اجتماعی خوب و دوستان زیادی دارم، خیلی فعالم و همیشه دنبال پیشرفت و موفقیتم، اما نمیدونم چرا در ارتباط به جنس مخالف همه ی این ها برعکس میشه؟، یعنی در نگاه اول در ارتباط با جنس مخالف از من خوشش میاد اما بعدِ یه مدت که میگذره از من فاصله میگیرن، در واقع خودم هم همیشه
قیمت کتاب انسان ۲۵۰ ساله بسیار مناسب بوده و ارزش ریالی این کتاب بالاتر از این حرف هاست.
این کتاب که زندگی سیاسی مبارزاتی ائمه اطهار میباشد، مجموعه سخنرانی های مقام معظم رهبری می‌باشد.
انتشارات صهبا و انقلاب اسلامی ارائه دهنده این کتاب هستند.
پیشنهاد یکی از دانشگاه های تهران رو داده...از همون اول هم میدونستم باید قیدش رو بزنم و میدونستم  من ادمش نیستم ، میدونستم کار درستی نیست ، میدونستم نمی تونم با وجدانم کنار بیام ، اما پیشنهادش ...با اتفاقات امروز میترسم که حسرت بخورم....خیلی سخته خودت رو با یک اتفاق که خاص تو نیست تطبیق بدی و با یک پیشنهاد ، یک حرف ، نابودت کنن و تو باز بهم بریزی......
 
 
پ.ن: باید گریه کردن رو یاد بگیرم ، أین حجم از گریه نکردن طبیعی نیست ، متنفرم از لحظه هایی که بغض ه
امروز سه شنبه 23 اردیبهشت 99 هست. هنوز کسی در مورد کنکور 1400 و تغییرات احتمالیش چیزی نمیدونه البته طرح آ.ت.ت به احتمال قوی برای همیشه لغو شده و حداقل سال 1400 کنکور ارشد به همون روال سابق برگذار میشه.
برنامه ریزی و منابعم مشخصه اما قبل از اینکه در مورد برنامه ریزیم حرفی بزنم دوست دارم یه مدت بگذره، و بعد از قطعی شدنش راجع بهش حرف بزنم.
اما در مورد منابع سعی میکنم به تدریج درس به درس در مورد منابع و شیوه مطالعشون بنویسم.
از درس نظریه زبانها و ماشین شر
سلام
بنده دختری ۲۰ ساله هستم که از مشکل چشم چرونی رنج میبرم. تا 16 سالگی سر به زیر بودم و به نامحرم اصلا نگاه نمیکردم، البته الان هم ظاهرا سربزیرم اما ۱۶ سالم که بود یکی از دوستانم بهم فیلم مستهجن رو معرفی کرد و من از اون موقع چشم و گوشم بازتر شد متاسفانه. و حدودا از همون سن یه تغییراتی در رفتارم به مرور بوجود اومد که الآن حس میکنم کنار گذاشتنش برام سخت شده. 
از زمانی که با فیلم های خاک برسری آشنا شدم عفت نگاهم از بین رفته. حتی هنوزم هر دو سه ماه ی
سلام خوده 10 ساله ام :| من از 20 سالگی دارم نامه send  میکنم . خوده 10 ساله ام اول از همه با هیچ کسی تو زندگیت تو همون دوران خیلی صمیمی نشوو و این صمیمت رو به عشق و نفرت تبدیل نکن چون به مدت 10 سال باز نمیتونی به همچین روز ها فکر نکنی پس از همون اول ولش کن . هیچ دِینی واسه کسی نداشته باش ، زیاد تو افکار پلید غرق نشو زیاد به چه کنم چه کنم فکر نکن غرق میشی ، برو باشگاه ثبت نام کن ( کیک بوکسینگ یا هر چیزی بتونی انرژی بی نهایتت رو خالی کنی ) از همه مهم تر سایت ها پ
خرید کتاب انسان ۲۵۰ ساله که شامل ۳ حلقه ویا ۳ جلد میشود، از سمت کتابخوان ها مورد استقبال قرار گرفته است.
این کتاب بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی مبارزاتی ائمه معصومین است که مخصوصاً برای جوان ها راهگشاست.
این کتاب با زبانی آسان و قابل درک نوشته شده و عموم مردم می‌توانند آن را بفهمند.
کتاب را میتوان از انتشارات صهبا و انقلاب اسلامی دریافت کرد.
 
به نقل از سایت رسمی باشگاه استقلال، با اعلام امیرحسین فتحی، مدیرعامل باشگاه استقلال و به پیشنهاد آندره‌آ استراماچونی، «هروویه میلیچ» مدافع چپ سابق تیم‌های فیورنتینا، ناپولی، المپیاکوس، کروتونه، هایدوک و روستوف؛ روز یکشنبه جهت امضای قرارداد با باشگاه استقلال (در صورت تایید در تست پزشکی) وارد تهران خواهد شد.این بازیکن 30 ساله، سابقه 6 بازی ملی برای کرواسی مقابل تیم‌های ملی آرژانتین، پرتغال، کره‌جنوبی، سوییس، مالت و لیختن‌اشتاین را د
سلام
 
خیلی وقته نیومدم  اینجا وقتی که از همه جا خسته شدم  اتفاقات خوب اومد مهمون آقا شدم کلی باهم حرف زدیم
اگه نداشتمت چیکار میکردم  فدای آن همه مهربانی ات رفیق دوران کودکی ام تا به حال .
 
این روز ها دلم کربلاست احوالم مال خودم نیست فقط  بوی حرم  احوالم را خوش میکنه ارباب ببخش به سه ساله شبه مادرم ببخش 
ببخش اگه مثه قدیم نوکری نمیکنم ببخش اگه لاف گدایی میزنم      حسین جان فدات بشم 
 
حسین منو یادت میاد همون گدای خونتم     حسین دیوونه همون ن
 رسانه کروات ؛ برانکو سرمربی ایران می شود؟
به نقل از سایت «siol» کرواسی، فدراسیون فوتبال ایران بنا به گزارش های رسیده از این کشور قصد دارد با مارک ویلموتس، سرمربی بلژیکی خود قطع همکاری کند.انتظار می رود برانکو ایوانکوویچ، سرمربی 65 ساله و سابق تیم ملی ایران دوباره هدایت این تیم را برعهده بگیرد. او از سال 2003 تا 2006 روی نیمکت ایران مربیگری کرده بود.بنا به گزارش ها فدراسیون ایران مذاکرات خوبی با سرمربی کروات انجام داده است.
سال ۸۲یا شایدم ۸۳ بود...
من چن ساله؟
۴ ساله یا ۵ ساله...
چی شده بود؟
وبا اومده بود...
من چم شده بود؟
دچار مسمویت غذایی شده بودم...
نصفه شب بود...
من یهو حس کردم دارم بالا میارم...
بدو بدو ... و گلاب به روتون...
حالا مامان دنبال من...بابا و داداش خوابالود پریده بودن تو دستشویی که فاطمه چش شد؟
من ساعت ۳ نصفه شب دااااااد میزدم:...یکی نیییییس به داد من برررسه؟من داااارم میمیرم و شماااااهاااا عین خیالتووون نییییی؟من وباااا گرفتم ...من میمیرم و شما می مونیااااا
مثل حس اون مرد و زنِ هفتاد و خورده‌ای ساله که تمام عمرشونو کنار هم گذروندن و تمام کارای دنیا رو کردن و تمام حرفای دنیا رو زدن با هم. حالا دیگه فقط دست در دستِ هم می رن محله‌ی قدیمی. جایی که بچه‌هاشونو توش بزرگ کردن، مدرسه گذاشتن، دانشگاه فرستادن. می‌رن تو اون محله‌ی قدیمی و صاف می‌رن سروقتِ کریم سگ‌پز و سفارشِ دو تا ساندویچ مرغ و مغز می‌دن و مرد دستشو می‌کنه تو جیبشو چند تا اسکناس مچاله می‌آره بیرون و می‌ده دستِ کریم. زنم لبخندی می‌زنه و
صبح باید برم دانشگاه بعداز شش ترم درس خوندن بهتر بگم از دانشگاه اخراج شده ام بخاطر مشروطی دوباره ازمون داده ام و قبول شده ام همون دانشگاه !!! درس خوندن با مشکل جسمی خیلی سخت و طاقت فرسا هست بهرحال همه ی سعی و تلاشمو میکنم که بتونم زودتر درسموتموم کنم
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از فارس، طبیب «رضا چمن» اظهار کرد: همچنان که پیش دماغ می شود، روند فزاینده و رو به ازدیاد مراجعه و بستری با علائم عفونت های حاد تنفسی را شاهدیم، به نحوی که تا امروز از بیش از ۳۰۰ مراجعه سرپایی در شاهرود و میامی، ۱۷۰ نفر علیل شده اند. وی گفت: امروز جواب نو ای از استاندارد های آزمایشگاهی دانشگاه علوم پزشکی شاهرود شهود نکرده ایم و از ۲۲ مریض با آزمایش مثبت سابق که تا دیروز اعلام کردیم، ۱۳ نفر تاکنون با بهبودی ترخیص ش
چند روز پیش رفتم دفتر سوپروایزر فکس بفرستم دیدم سوپر(خانم شهردار) خیلی کلافه و عصبانیه . من هیچی نگفتم خودش گفت موهام لخت که هست ،شستمشون تمیزه، زیر مقنعه هی عقب و جلو میشه دارم دیوونه میشم(خانوما میدونن یعنی چی). گفتم چرا نبستی ؟ گفت کوتاهه. همون موقع یکی از خدمه ها اومد و من یهو یه فکری به ذهنم رسید وقتی رفت بهش گفتم میخوای موهاتو رو سرت ببافم دیگه تکون نخوره؟ گفت کوتاهه ها. گفتم من میتونم . سریع درو بستیم و مقنعشو درآورد. منم از جلو سرش براش ب
نیستی بگی امشب نود داره از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
دانلود آهنگ رضا یزدانی به نام هفته دلتنگی
کی گفته دیوونگی حد داره نیستی بگی بسیار دوسم دارم نیستی بگی امشب نود داره بدون تو که چیزی سیاست سابق نابود رفتیو به تو دلخوشی رفته رفتیو تیکه تیکه. با هر دوشنبه اشک میریزم کی بیان دیوونگی حد لاوجود بگی بسیار دوسم دارم لاوجود بگی امشب بدون تو که چیزی مثل سابق نیست.
ادامه مطلب
دوستان به همتون پیشنهاد میکنیم تو سایت پرنده ها ثبت نام و فعالیت کنید. 100% پرداختی داره و بسیار معتبره. نمیدونید بجز کسب درآمد ازین سایت، چقدر کار درونش لذت بخشه . مرحله مرحله است هی پرنده ها پول جمع میکنن دوباره با همون پول پرنده میخری. هر کدوم ازون پرنده های قرمز که توی فیلم معرفی کردیم، روزی یک دلار سود میده. 24 تا پرنده داشته باشی روز 24 دلار داری. همون 24 دلارو باهاش مثلا 10 تا پرنده میخرید 10 دلار دیگه میره روی درآمدتون بصورت پله به پله .این سای
سلام دوستان
خانواده ما بنا به دلایلی سال های سال هست که با هیچ یک از اقوام و فامیل در ارتباط نیستیم و 15 ساعت ازشون فاصله داریم. به جز چند تا از خاله ها که همون ها رو هم 10 ساله ندیدم و به صورت محدود چندین دوست و آشنای غریبه در ارتباطیم چندین ماه دیگه مراسم عروسی مون هست. خانواده همسرم هم از اقوام شون شهرستانن و راه شون خیلی دوره شاید خیلی هاشون نیان.
در اصل مشکل ما اینه میخوایم مراسم بگیریم و مهمون نداریم که دعوت کنیم. و تعداد مهمون هامون جمعا ا
سلام دوستان ، من چند وقت پیش یک آموزش متن + تصویر در سایت برای حل مشکل فارسی نوشتن در فتوشاپ در سایت دانیال طاهری فر گذاشتم 
بعضی از دوستان ویدئوی آموزشی رو احتیاج داشتن 
این ویدئو هم ساخته شده و در صفحه قرار گرفته شده 
اما ویدئوی رفع مشکل تایپ فارسی در فتوشاپ در کانال یوتیوب قرار داده شده 
و خب خیلی از دوستان ظاهرا برای دسترسی به ویدئو به مشکل خوردن
 
در کل سعی می کنم تمام آموزش های فتوشاپ و ایلوستریتور به همراه ویدئو باشن و با همراهی کردن کا
منتظر نشوید 63 ساله شوید !
در سال 1977 یک مرد 63 ساله، عقب یک بیوک را از روی زمین بلند کرد تا دست نوه‌اش را از زیر آن بیرون آورد. قبل از آن هیچ چیزی سنگین‌تر از کیسه بیست کیلویی بلند نکرده بود !
او بعدها دچار افسردگی شد‌ ، می‌دانید چرا ؟
چون در 63 سالگی فهمیده بود چقدر توانایی داشته که باورش نداشته و عمرش را با حداقل‌ها گذرانده !
منتظر نشوید 63 ساله شوید ،توانایی انسان نامحدود است ...
سلام
بعدا از مدت ها اومدم، یه درد دلی دارم، نمی‌دونم چرا نمی‌تونم به هیچ فضا و حریمی اعتماد کنم و حرف بزنم، حتی مشاورها! فکر می‌کنم ممکنه یه روزی ضد من استفاده کنه. خیلی بده که اعتماد نسبت به آدم ها از بین رفته... و خودمم می‌دونم چراشو! ولی کاش می‌شد اعتماد کرد، هر از چند گاهی دلم می‌خواد یه حرفی بزنم ولی نمی‌شه! الانم از همون وقت هاست... امتحان و پروژه دارم ولی نشستم پای اینترنت و وقت تلف کنی! بولت ژورنالم هم هی چشمک می‌زنه بیا منو پر کن :D
خلا
مشاوره کودک و نوجوان به منظور ارتقا سطح تربیتی و آموزشی کودکان و نوجوانان می باشد.
مشاوره کودک شامل روانشناسی، و تربیت کودک و مسائل آموزشی پیش از مدرسه و به هنگام مدرسه بوده است.
این بخش در واقع موضوعات روانشناسی کودک و مشاوره تحصیلی را با هم ادغام کرده و با کمک متخصصین کودک و نوجوان به ارائه راهنمایی پرداخته می شود.
در این بخش شما با “دفاتر برتر کانون مشاوران ایران” در حوزه کودک، نونهال و نوجوان آشنا می شوید.
در ادامه نیز جدیدترین روشهای و
مشاوره کودک و نوجوان به منظور ارتقا سطح تربیتی و آموزشی کودکان و نوجوانان می باشد.
مشاوره کودک شامل روانشناسی، و تربیت کودک و مسائل آموزشی پیش از مدرسه و به هنگام مدرسه بوده است.
این بخش در واقع موضوعات روانشناسی کودک و مشاوره تحصیلی را با هم ادغام کرده و با کمک متخصصین کودک و نوجوان به ارائه راهنمایی پرداخته می شود.
در این بخش شما با “دفاتر برتر کانون مشاوران ایران” در حوزه کودک، نونهال و نوجوان آشنا می شوید.
در ادامه نیز جدیدترین روشهای و
 دوست های خوبمون رو نگه داریم❤ همون هایی که میان از پشت سر میدون سمتت . دست میذارن رو چشم هات. میگن من کی ام. همون عینکی های مو فرفری جذابی که بوی قهوه ی سوخته میدن .
حتی غم پشت خنده هات رو هم میفهمن
..دنیا خیلی از این آدم ها می خواد تا جنگ ها تموم بشه .
تا توی پاییز صدای خش خش برگ بشه پناهگاه ..
 
 
سلام...
عادت به سلام کردن ندارم کلن ولی به نظرم بعد این سی و چند روز غیبت صغری لازمه دیگه :) چقدر دلم واسه این صفحه تنگ شده بود. چقدر الان عوض شده م... بهتره جو گیر نشم، در واقع این حسیه که هرروز صبح درمورد خودم دارم... چقدر همه چی تغییر کرده :/
از این یکماه بگم که حیف نتونستم با جزییات تعریف کنم... خلاصه که ما کوچ کرده بودیم خونه خواهرم، صبح به جای صدای خروس یا آلارم گوشی با گریه بچه بیدار می شدیم و شب هم همون گریه بچه واسمون لالایی بود، چقدر این مامان
۱) خانمه تو تلویزیون یه ظرف بزرگ رو برداشته اورده میگن این چیه؟ میگه من همیشه مشکل نگهداری رب داشتم، از وقتی ربی خریدم دیگه راحت شدم!من ۵ ساله آشپزی یاد گرفتم، خواهرم ۲۰ ساله اشپزی می‌کنه و مادرم حدود ۴۰ سال، خدا شاهده تا حالا هیچ وقت مشکل نگهداری رب نداشتیم، البته هنوز از بی‌بی نپرسیدم، شاید مثلا بی‌بی در طول این ۶۰ سال یه بار به مشکل برخورده باشه!
شما چطور؟ آیا از مشکل نگهداری رب رنج می‌برید؟! :))
۲) خانمه یه چاقو‌ی‌ مخصوص کشتن گاو گرفته د
جات اینجا خیلی خالیه ...
کاش منم اینطور بشم که شما بهم بگی:
خواهر من! دختر من! جای تو هم اینجا وسط بهشت، کنار سید الشهدا خیلی خالیه....
با همون لحن و همون صدا و همون لهجه ....
و  بیای دنبال من، خواهری که جانانه، براش جان دادی، جانم به فدای شرافتت
یادم میاد همیشه میگفتی رفیق شهیدی برای خودتون انتخاب کنید
چه میدانستم امروزی میاد و خودت میشی رفیق شهیدم....
از:
ب.ک.ف.ا.ش.ع.ش.ف
به:
س.ش.ح.ق.س
 
اگر خدا بخواهد....و من شوق و  امید و تمنا دارم که خدا بخواهد....
روزانه:ظرفیت محدودی داره و هیچ گونه هزینه ای نداره،فقط هزینه اندکی برای خوابگاه داره
شبانه:همون دانشگاه روزانس و با همون بچه های روزانه درس میخونی  وکلاس داری فقط تفاوتش تو اینه که هزینه بسیار کمی در حد ترمی یک یا دو میلیون تومان پرداخت میکنی،بیشتر رشته های ریاضی و انسانی شبانه دارن و رشته تجربی چون شهریش خیلی گرونه شبانه نداره
مازاد:همون دانشگاه روزانس و با همون بچه های روزانه کلاس میری اما تفاوتش تو اینه که هر ترم حدود سه تا پنج میلیون ش
بچه ها زندگی خیلی پیچیده هست
و آدمهایی که حتی فکرش رو هم نمیکنین که ممکنه مشکل داشته باشن، در حقیقت در مشکلات زیادی غرقن. مشکلاتی که شاید برای شما مشکل به نظر نیاد ولی برای اونها فاجعه هست. همونطور که برای ماها مسائلی فاجعه و سخت هکه ممکنه بای بقیه به طرز خنده داری ساده باشه.
آدم ها رو شوخی نگیریم.
حال ادمها رو حتی اگه شده یه بار، بپرسیم.
حتی یه بار.
سه سال بعد ممکنه پشیمون بشیم که چرا یه بار ازون آدم نپرسیدیم حالت خوبه؟
همون طور که سه سال من این
یک فلسفه ای هست که اعتقاد دارد مرگ با تولد آدم آغاز می شود. آدم یک جایی همراه با مرگ زاده می شود و آنقدر ادامه می دهد که فقط مرگ می ماند. فکر مرگ از آن جنس فکرهایی است که حداقل در مقطعی از زندگی فکر هرکسی را به خودش مشغول میکند. فکر خودکشی در آدم های کمتری بروز می کند. ولی آدمی را سراغ ندارم که در رابطه با مرگ فکر نکرده باشد.*مناسب ترین ساعت برای شام بلافاصه بعد از شروع شب است. و شام در انتهای شب نه تنها ضرر دارد بلکه ساعت طبیعی بدن را مختل میکند. من
رفته بودیم منزل یکی از اقوام برای عیادت. خانم حدودا هفتاد ساله. فرهنگی بازنشسته. اهل نماز و روزه، ...خلاصه بنده خدا داشت از حل مشکل بزرگی صحبت میکرد که گفت:« خدا این مشکل رو حل کرد...فقط خدا...من دیگه الان ائمه رو کاری ندارم. فقط خدا رو صدا میزنم. خدا هم این مشکل را برایم حل کرد.»
این تفکر که توسل به ائمه اطهار علیهم السلام صحیح نیست و در اصل تنها باید به خدا متوسل شد، نتیجه تلاش گسترده وهابیون برای تخریب باورهای شیعه است که از طریق کانالهای مختلف د
بعد دو سال دوری از دانشگاه و محیطش دوباره برگشتم
دوباره همون کلاسا
همون صندلی ها
همون درسا
فقط ادما ستن که نیستن
انگار تو این دنیا فقط ادما هستن که عوض میشن
بعد دو سال دوره بهورزی دوباره برگشتم ادامه مهندسی صنایع دانشگاه پیام نور میانه
ورودی 92 رشته مهندسی صنایع
یکی از بهترین دوره های زندگیم دوران دانشگاه بود با دوستان و عزیزان
سلام
شاید سوالم خیلی مسخره و مضحک به نظر برسه، من یک دختر سی و سه ساله هستم و مدت چند ماهه شاغل شدم، مشکلم اینه که تا به الان هر کسی که بهم در مورد مشکلاتم متلک و نیش و کنایه انداخته، بعدش همون فرد از من جلو زده! و من کم آوردم!  
در مورد بیکاریم، من  بعد فارغ التحصیلیم یه جایی رفته بودم واسه کار، آخرش کارم ردیف نشد، اون موقع  بیکار بودم، نیش و کنایه بیکاری شنیدم از یکی دو نفر، جالبه مدت کوتاهی  اون چند نفر استخدام شدن و من بیکار موندم!  
یا یک
میخوام بذارم همه روزای خوب و خاطره های خوب، همونطوری که هستن بمونن. 
مثلا دیگه نمیخوام برگردم به اون جایی که یه روزی خیلی بهم خوش گذشته، یا نمیخوام سعی کنم که بازم با همون آدما، همونجا، همون شکلی دوباره خوشحال باشم.
بنظرم اگه سعی کنی دوباره اون حس و حال و تکرار کنی، دیگه هیچوقت خاص نمی‌مونه واست.
میخوام همه روزا و حس و حالا و حتی آدما خاص بمونن. نمیخوام تکرار کنم. میذارم همون شکلی بمونه و رد میشم ازش.
یادم رفته بود که افتاب ساعت 11 و 12 که خودشو از پنجره تا وسط های فرش میکشونه، چه ارامشی داره. یادم رفته بود که صدای دمپایی های مخصوص مامان تو اشپرخونه، چه ارامشی داره. اره، خونه همین شکلیه. خونه باید همین شکلی باشه. از تموم اون سرعت دیوانه وار همه چیز، فرار کردم و اومدم تو نقطه امنم. همون مبل همیشگی، همون کوسن همیشگی و اره همون بهترین ادم های دنیا. 
ادم ریاکاری ام 
که اگر به جایی برسم همون حرفای کلیشه ای رو بهت میگم 
چون الان کسی حواسش به من نیست 
منی که دارم به یهجایی میرم ..
کجا ؟ گا
وقتی یه گهی شدی و فراموش کردی که کی بودی ؛ به تخمت ! یادت بیفته وقتی بی پول بودیو هیچ گهی نبودی دنیا هم فراموشت کرده بود !
سلام...
بذارین اول کمی باهام آشنا بشین، من یه دختر درونگرا هستم و خیلی کم پیش میاد راجع به مسئله ای با کسی صحبت یا مشورت بکنم، این مسئله یا مشکل یا هر چی که اسمش رو بذارین رو قبلا هم اینجا مطرح کردم چند ماهه پیش، ولی کمکی بهم نشد...
من الان حدودا ۶ ساله که توسط یه آدم مشکوک تعقیب میشم، نمی دونم من مشکل دارم، اون مشکل داره، یا داستانش چیه، هر چی اومدش من اهمیت ندادم، ولی هیچ تغییری تو وضعیت مون پیدا نشد، نه اون دست برداشت نه من حرفی زدم...! نمی دونم چ
سلام
دختر جوونی هستم. سابق تنهایی سفر میکردم و مثلا برای دانشگاه یا امتحان دکترا یا مصاحبه کاری یا هر چی. وقتی لازم میشد تنهایی سفر میکردم و از اینکه تنها توی هتل ها اقامت کنم هم اصلا نمی ترسیدم و باکی نداشتم، ولی راستش رو بخواید یکی دو سال اخیر احساس ناامنی زیادی میکنم نسبت به جامعه و تنها سفر کردن و حتی اگه کاری پیش بیاد ترجیح میدم با پدرم یا بالاخره یک همسفری کسی برم که نه توی راه تنها باشم و نه توی هتل. از اتفاقاتی که در هتل ها افتاده سابق ن
برخلاف چند سال قبل که اکثر مراجعین دفترخانه برای تنظیم وکالت طلاق جوان ها بودند این روزها غالب افراد میانسال هستند.به نظرم بلاخره جوانان با درایت , خودشان مشکل طلاق را حل کردند یعنی فهمیدند مشکل طلاق ازدواجه و برای حل کردن مشکل باید ازدواج نکنند.
من خوبم..باور کن:)
فقط سرجلسه امتحان یه لحظه مکث کردم
تا اسمم یادم بیاد...اسمم چی بود؟!! یادمه تو خوب بلد بودی صداش کنی..
من خوبم...باور کن...
وقت برگشتن همون راهی که ما دوتایی با هم رفتیمو
یک نفره برمیگشتم
دقیقا همون راهو
همون کوچه ها رو
تو نبودی، من حتی همون شعری که برات خوندمو زمزمه کردم
سردرد داشتم یکم ولی
من خوبم...باور کن...
از فروشگاه رد شدم
اون خانومه دید، تنها بودنمم دید
انگار سرشو انداخت پایین تا بیشتر ناراحت نشم
ولی من ناراحت نبودم
من خوبم..
فاطیما برازجانی نخبه هشت ساله آبپخشی در مسابقات محاسبات ذهنی ریاضیات در رقابت با ۱۳ ساله‌ها خوش درخشید.
به گزارش سفیر جنوب؛فاطیما برازجانی نخبه هشت ساله آبپخشی در مسابقات محاسبات ذهنی ریاضیات بار دیگر برتری خود را نشان داد و این‌بار برای ورودی به مسابقات کشوری در مرحله استانی در بالاترین سطح با ۱۳ ساله‌ها به میدان رفت و به راحتی و مقتدرانه پیروز شد و به مرحله کشوری صعود کرد.
فاطیمابرازجانی نخبه ۸ساله آبپخشی در رقابت با۱۳ساله هادربالات
سلام دوستان 
دختری ۲۱ ساله هستم در آستانه ازدواج، مشکلی که ذهن من رو درگیر کرده خواهرم هست که ۱۰ سال پیش ازدواج کرد و دقیقا در سن من شوهرش که به خواستگاریش اومد یه آدم باشخصیت خیلی محترم بود که به شخصه من خیلی براش احترام قائلم.
همون موقع خواهرم گفت نمیخوام چون با ظاهرش مشکل دارم اما همه گفتن ظاهر و مال چند ماه اول زندگی عادی میشه و از این حرف ها، بالاخره بعد از چند ماه با صحبت های مادر و پدرم قبول کرد و عقد کردند، اوایل عقد که اصلا میگفت روم نم
دیشب مسعود - که هنوز به بلاگفا وفادار مونده - یه مسأله‌ای رو باهام مطرح کرد که بعد از کلی تلاش و آزمون و خطا و بعد از مقادیر متنابهی تبادل نظر با دو نفر دیگه از دوستام، بازم نتونستم حلش کنم. داستان از این قراره که قصد داریم روی یه وبلاگ (از سرویس بلاگفا) آهنگ پس‌زمینه بذاریم. کاری که به نظر به سادگی آب خوردن میاد. خب طبیعتاً دستورالعمل کار با یه سرچ ساده پیدا می‌شه. مشکل ما هم توی کدنویسی و درج کد نیست.
مشکل اینجاست که آهنگی که می‌ذاریم، با این
نه ساله من توی این شرکتم و قطعا مدیر مالی یکی از شرکتها سابقه کارش از من بیشتره، امروز زنگ زدن که قیمت گذاری ای که اول ماه براتون فرستاده بودم رو انجام ندادید، منم گفتم امکان نداره انجام نداده باشم، گفت قیمت نیومده بشینه، گفتم باشه تا نیم ساعت دیگه چک میکنم براتون، داد و هوار و فریاد که نههههه مدیرعامل داره میره خارج از کشور و این و لازم داریم و کوفت و درد و زهرمار
وسط کار دیگه ای بودم و ولش کردم گفتم کار این احمق و انجام بدم، رفتم انجام بدم می
زمانش رسیده که با ترسهایم روبرو بشم 
وقتی ازدواج کردم ۲۳ ساله بودم از همون موقع میترسیدم نکنه کسی بیاد تو زندگیم زندگیم رو بهم بزنه. از همون موقع ها حس میکردم با همسرم خیلی تفاوت دارم من میخواستم یه خونواده برای خودمون تشکیل بدیم اون نمیتونست دست از دوستان قبل از ازدواجش برداره ولی من تو یه گردابی افتاده بودم به خاطر دوستان نابابم دخترانی که فکر میکردن تنها راه خوشبخت شدن ازدواجه بخاطر همین منم بعد از لیسانسم با خواستگارم که هم رشته خودم ب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها